

کورومی که از تحت الشعاع قرار گرفتن خسته شده، مواد اولیهی گرانبهایی را از رقیبش میدزدد. ملودی من به جنگل میرود و بهطور اتفاقی با کشف عجیبی مواجه میشود....

در میان ابرها، ملودی من با یک خرس غولپیکر پشمالو روبرو میشود. در مریلند، فلت او را تشویق میکند تا در مسابقه شیرینیهای پیش رو شرکت کند....

ساخته جدید مای ملودی به طرز لذتبخشی سبک و مطبوع است و تردی رضایتبخشی دارد. کورومی که از دستور پخت خودش ناراضی است، یواشکی وارد خانه رقیبش میشود....

همه عاشق کاپکیکهای جدید مای ملودی هستند، اما نظرات بد آنلاین او را ناراحت میکند. تانبا و ساساژ که مصمم هستند رازهای شیرینیپزی او را کشف کنند، او را تعقیب میکنند....

آماده، آماده... بپزید! ملودی، فلت و پیانوی من با کار تیمی خود جمعیت را تحت تأثیر قرار میدهند. آیا کورومی میتواند با اثر عجیب و غریب خود توجهها را به خود جلب کند؟...

رویاهای کورومی به حقیقت پیوستهاند! او حالا محبوبترین شیرینیپز مریلند است. اما کمک آقای پسته ممکن است دردسرساز شود......

مای ملودی و کورومی که توسط روستاییان گرسنه تا داخل جنگل تعقیب میشوند، خود را در مخمصه مییابند - تا اینکه صدایی رعدآسا به نجاتشان میآید....

همچنان که ملودی من با خانه و شهر ویرانشدهاش روبرو میشود، تانبا و ساساگه به خاطر اعتراف به گذشتهشان مجازات میشوند. کورومی برای کمک به دوستش رو میآورد....

در میان آوار، ملودی من احساسات صادقانهاش را با کورومی در میان میگذارد. آنها تصمیم میگیرند با هم به قلمرو ابرها برگردند تا اوضاع را درست کنند....

در حالی که فلت و پیانو به تحقیق در مورد تاریخ قلمرو ابری و فاجعهای که بر آن رخ داده ادامه میدهند، مای ملودی و کورومی با پستچیو روبرو میشوند....

کورومی ناامیدانه تلاش میکند تا مای ملودی را بیدار کند، در حالی که پستچیو نقشهاش را پیش میبرد. اما با گسترش یک پوسیدگی غیرقابل کنترل، اوضاع به هم میریزد....

به مدت سه روز، دوستان مای ملودی برای بیدار ماندن تقلا میکنند و مراقب او هستند که خواب کلمات حکیمانه مادرش را میبیند. آیا مریلند به موقع نجات خواهد یافت؟...
ارسال دیدگاه