

نوبت هَزی است که رژهی لباس خواب را هدایت کند، اما او باید به دستشویی برود. چه کاری باید انجام دهد تا حادثهای رخ ندهد؟ توقف کند و به بدنش گوش دهد!...

کیکی تازه به شهر روو آمده و میخواهد با دوستان در زمین بازی آشنا شود. او ابتدا خجالت میکشد، اما بهزودی متوجه میشود که گفتن «سلام» شروع خوبی است!...

لولی قبل از کلاس طبیعت میخواهد برقصد، اما رد کردن چکلیست صبحگاهی باعث تأخیر او خواهد شد. او یاد میگیرد که داشتن یک برنامه، همه چیز را سر جای خودش نگه میدارد!...

کنسرت گروه Groovin' Roos فردا است و دویی خیلی هیجانزده است که نتواند بخوابد! اما اگر آرام نشود، برای لذت بردن از نمایش خیلی خسته خواهد شد....

اولین سفر تِشی به چشمپزشک پر از تجربههای جدید است. اما پرسیدن سؤال و توجه داشتن در طول ویزیت باعث میشود کمتر ترسیده باشد....

وقت مهمانی استخر است و کیکی آمادهی تفریح زیر آفتاب است. اما وقتی تصمیم میگیرد کرم ضدآفتاب را استفاده نکند، دچار آفتابسوختگی دردناک میشود. آُخ!...

در شهر روو برف میبارد و دویی میخواهد با دوستانش بیرون بازی کند! اما آیا وقت میگذارد تا لباس گرم زمستانی بپوشد و ایمن و راحت بماند؟...

هَزی از امتحان کردن خیارشور برای اولین بار مطمئن نیست. اما با تشویق تِشی و لولی، ممکن است یک خوراکی خوشمزهی جدید را کشف کند!...

وقتی تِشی عروسک مورد علاقهاش را پیدا نمیکند، یاد میگیرد با احساس از دست دادن چیزی مهم، همراه با حمایت دوستانش کنار بیاید....

لولی و کیکی برای دوستانشان کوکی میپزند اما نمیتوانند روی یک مادهی شگفتانگیز توافق کنند. آیا میتوانند راهحلی پیدا کنند که هر دو را خوشحال کند؟...

کیکی عروسک تِشی، «لیتل تی»، را با حبابها در کارواش هَزی میپوشاند، که باعث ناراحتی تِشی میشود. آیا کیکی میتواند با یک عذرخواهی اوضاع را درست کند؟...

هَزی از گرفتن اولین تزریق در مطب پزشک نگران است. آیا به اشتراک گذاشتن احساساتش با دیگر Wonderoos باعث میشود احساس بهتری پیدا کند؟...
ارسال دیدگاه