The Fairly OddParents: A New Wish
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد.
هیزل ۱۰ ساله تصمیم می‌گیره از خونه فرار کنه، اما وقتی این کار رو می‌کنه متوجه می‌شه که همسایه‌های عجیبی به نام کازمو و وندا، فرشته‌های جادویی هستند!...
هیزل، کازمو و وندا باید از آزمایش‌های آرزو در اداره جادویی عبور کنند؛ وگرنه یورگن فون استرنگل یک فرشته‌ی جدید برای هیزل خواهد فرستاد!...
هیزل که نمی‌تونست با بچه‌های مدرسه ارتباط برقرار کنه، آرزو کرد که کاش دوست معلم‌هاش بود!...
هیزل یه آرزوی عجیب می‌کنه: دوست داره یه دایناسور واقعی رو از نزدیک ببینه! کازمو و واندا هم بلافاصله یه باریونیکس از دوره‌ی کرتاسه برمی‌دارن و میارن وسط زمان حال!...
هیزل آرزو می‌کنه که یاسمین دیگه از چیزی نترسه، اما آرزو اشتباه می‌شه و ترس‌های یاسمین فرار می‌کنن و کل مدرسه رو به هم می‌ریزن!...
هیزل آرزو می‌کنه که ساختمان آپارتمانش یه هتل لوکس و قشنگ باشه، اما همه‌ی وقتش رو صرف اداره کردن اون می‌کنه و نمی‌تونه با دوستاش وقت بذاره!...
هیزل آرزو می‌کنه که مرکز توجه همه توی مدرسه باشه، اما خیلی زود خسته می‌شه و به پری‌ها زنگ می‌زنه تا زمان رو سریع‌تر کنن!...
هیزل می‌خواست روز پودینگ رو در مدرسه برای همه شاد و منصفانه بکنه، اما ناگهان اتفاقی افتاد و مدرسه به دنیای پودینگ تبدیل شد!...
هیزل خواست موهاش یه جوری بشن که روحیه‌ی بیشتری داشته باشن برای مسابقه، اما حالا موهاش حسابی کله‌شق و پرشور شدن!...
کازمو و وندا دست به کار می‌شن تا قوانین علم رو جوری تغییر بدن که پروژه‌ی نمایش علمی هیزل بتونه نتیجه‌ی خوبی بگیره!...
هیزل وقتی متوجه می‌شه که مالک ساختمانش ناپدید شده، از کازمو و وندا کمک می‌خواد تا راز این ماجرا رو پیدا کنن!...
هیزل همیشه عاشق داستان‌های مانگای موردعلاقه‌اش بود. وقتی آرزو کرد که شخصیت اصلی از اون داستان به دنیای واقعی بیاد، بلافاصله شروع به بازنویسی کتاب کرد!...
هیزل دوست یک سطل زباله‌ی متحرک و سخنگو به نام دَنگی می‌شه بعد از این که می‌فهمه انسان‌ها چقدر به طبیعت آسیب می‌زنن!...
وقتی دیو از شرکت در روز مهربانی مدرسه امتناع کرد، هیزل دیپلمات‌های فضایی رو صدا زد تا همه چیز آروم بشه!...
هیزل اصلاً فکر نمی‌کرد که بتونه با دیو همکاری کنه. اما وقتی مجبور شد با اون روی پروژه‌ی کلاس کار کنه، فهمید که دیو قلبی نرم و خوب داره!...
وقتی کوکی متوجه می‌شه که در آزمایش‌های آرزو شکست خورده، برمی‌گرده تا انتقام بگیره!...
وقتی دیوپدرش، دیل دیمدومه، یک اپلیکیشن جادویی برای دنبال کردن انرژی آرزوها در جشن روز بنیان‌گذاران درست کرد، هیزل به خاطر کازمو و وندا به یک مورد عجیب و غریب تبدیل شد!...
هیزل که از بی توجهی مادرش به زندگی کار و خانه خیلی خسته شده بود، آرزو کرد که بتونه دستیار مادرش بشه تا بیشتر با او وقت بگذرونه....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
هیزل ۱۰ ساله به خاطر شغل جدید پدرش به شهر بزرگ دیمپهلدپیا نقل مکان کرده. اما چیزی که اون رو بیشتر نگران کرده اینه که برادرش آنتونی دیگه کنار او نیست؛ آنتونی به دانشگاه رفته و حالا هیزل باید با این تنهایی کنار بیاد....
ارسال دیدگاه