در شهر خبری نیست، هست

Dar Shahr Khabari Nist, Hast

مریم زن پولداری است که دو بار ازدواج کرده و شوهرانش مرده‌اند. جواد که کارش مسافرکشی است بعد از اینکه مریم را به منزلش می رساند مورد حمله ی دو ناشناس قرار گرفته و اتومبیلش نیز دچار خسارت می شود. جواد وقتی واقعه را با دوست صمیمی اش اصغر که کله پزی دارد در میان می گذارد، فصل تازه ای در زندگی اش آغاز می شود. آن دو در می یابند که مسافر شان، مریم زن پول داری است که قبلاً دوبار ازدواج کرده و شوهرانش مرده اند! پس برای خسارت نزد پدر مریم می روند، اما او آنها را به فرد دیگری به نام مقدم پور معرفی می کند که پدر نیما است جوانی که باید به جای جواد کتک می خورد.

ارسال دیدگاه

× جهت نصب روی دکمه زیر در گوشی کلیک نمائید
آی او اس
سپس در مرحله بعد برروی دکمه "Add To Home Screen" کلیک نمائید