آقای گرگ و گروه وفادار دزدهایش تصمیم میگیرند با سرقت یک نقاشی مشهور از موزهی محلی، برای خودشان اسمو رسمی دستوپا کنند....
آدمبدها که هنوز دنبال شهرت برای خلافهایشان هستند، این بار قصد دارند دستور پخت فوقمحرمانهی یک آبنباتساز مشکوک را بدزدند....
گرگ ترتیب میدهد تا گروه در اخبار تلویزیون مصاحبه شوند و از این طریق سرقتهایشان را تبلیغ کنند. اما آیا آدمبدها واقعاً آمادهی جلوی دوربین رفتن هستند؟...
پیرانا از زندگی در مخفیگاهِ همیشه نامرتب خسته شده، پس چرخ وظایفِ خانه درست میکند. (ببخشید آقای گرگ، اما نقشهکشی برای سرقت بعدی باید فعلاً صبر کند!)...
بعد از خراب شدن یکی از سرقتها، «وِبز» نگران میشود که شاید گروه بخواهد او را بیرون کند — پس از یک هنرمند افسانهای فرار کمک میخواهد تا چند حقهی تازه یادشان بدهد....
وقتی یک کرم ضد پیری باعث میشود مار به بچهای بامزه تبدیل شود، آدمبدها تصمیم میگیرند از این بامزگی برای فریب دادن یک بارون بیفرزند استفاده کنند....
آدمبدها تصمیم گرفتند از گروه بدنام جغدهای شب پیشی بگیرند... اما لاف زدن در مورد این موضوع در فضای مجازی قبل از اینکه واقعاً موفق شوند، آنها را در موقعیت سختی قرار میدهد....
بقیهی آدمبدها که به اسنیک مشکوک هستند و او را تا عمارتی مرموز تعقیب میکنند، خود را رو در رو با یک دزد افسانهای میبینند....
گروه بد متوجه میشوند که مربیِ از دست رفتهی ولف، ارثیهای برایش به جا گذاشته است. اما برای به دست آوردن آن، گروه باید در یک شب پنج سرقت انجام دهند!...
ارسال دیدگاه