گرالت بدون اطلاع از سرنوشت واقعی سیری، برای نجات او از چنگال امیر عازم میشود. ینفر که توسط ویلگهفورتز محاصره شده، تلاش میکند تا نقشه او را کشف کند....
سیری در جریان یک سرقت فرصتی برای اثبات خود پیدا میکند. گرالت متحد غیرمنتظرهای پیدا میکند، همانطور که ینفر وقتی برای یافتن پناهگاه به مونتکالوو میرود، متحد میشود....
محاکمه جادوگران، گرالت را از تلاشش منصرف میکند. سیری بیشتر در تاریکی زندگی جدیدش فرو میرود. ینفر افراد بیشتری را به سمت هدفش جذب میکند....
ینفر کمکم در ایمانش سست میشود. سیری هویت واقعیاش را برای میستل فاش میکند. گرالت خود را در چنگال دایکسترا مییابد....
گرالت و گروهش قبل از تلاش برای عبور از رودخانه، نفسی تازه میکنند و با داستانها و آوازهایشان از یکدیگر پذیرایی میکنند و حقیقتی تکاندهنده را آشکار میکنند....
ینفر که چارهای نداشت، نوچههایش را در نبردی مرگبار علیه ارتش ویلگهفورتز گرد هم آورد. دشمنی خطرناک بوی سیری را حس میکند....
سفری در میان مردابهای خطرناک، گرالت را با رؤیاهای نگرانکنندهای روبرو میکند. اِمیر متوجه میشود که برای به دست آوردن قدرت مطلق چه باید بکند....
همچنان که قاره در جنگ غرق میشود، گرالت، ینفر و سیری هر کدام در جادههایی که برای جلوگیری از آن انتخاب کردهاند، با سرنوشت خود روبرو میشوند....
ارسال دیدگاه