در جست‌وجوی تجدید قوای ذهن و جسم، نه نفر از اقشار مختلف جامعه به «زاؤبروالد» ــ یک اقامتگاه آرام در کوه‌های آلپ ــ می‌رسند، جایی که توسط ماشا، مربی مرموز تندرستی، مورد استقبال قرار می‌گیرند....

پس از شبی پرتنش، مهمانان برای جمع‌آوری خوراکی‌های طبیعی اطراف اقامتگاه راهی می‌شوند؛ اما یکی از اعضای تیم زاؤبروالد نسبت به مهمان تازه‌واردی که ماشا به‌طور ویژه دعوت کرده، نگران است....

مارتین مهمانان را به موزه‌ای در شهری زیبا و خوش‌منظره در نزدیکی اقامتگاه می‌برد — سفری که طی آن روند درمانی آغاز می‌شود و تأثیرات آن بر هر فرد متفاوت است....

رابطه تینا و ولفی تحت فشار قرار می‌گیرد وقتی که سالن رقص زائوبروالد با سازهای موسیقی تجهیز می‌شود. ویکتوریا پیشنهاد می‌دهد یک شب دخترانه را با ایموجن بگذراند، اما همه‌چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود....

ماشا، دیوید را با خود به یک سفر روانگردان در گذشته‌شان می‌برد....

ماتئو ویکتوریا را بابت رازی که از ایموجن پنهان کرده، مورد پرسش قرار می‌دهد، در حالی که پیتر از افشاگری تازه‌ای شوکه می‌شود....

گذشته‌ی هلنا به کانون توجه می‌آید، زمانی که مارتین اسراری از تاریخ و آینده‌ی احتمالی زائوبروالد را فاش می‌کند....

غریبه‌ها بالاخره متوجه می‌شوند چه چیزی آنها را به هم رسانده است....