آمایا می‌فهمد که ساندا بابانوئل است، او و شیوری را مهار می‌کند تا آنها را مجبور به بوسیدن کند. بابانوئل امتناع می‌کند، قدرت سورتمه را آزاد می‌کند تا فرار کنند. سپس مدیر مدرسه اوشیبو ظاهر می‌شود!...

ساندا قدرت تشخیص دروغ را به دست می‌آورد. شیوری سعی می‌کند از آن برای یافتن اونو استفاده کند، اما شک و تردید بر ساندا غلبه می‌کند. سپس شیوری دروغی خودآزارانه می‌گوید....

در یک مراسم تشییع جنازه، بابانوئل با یاگیودا مبارزه می‌کند اما از قدرت او می‌ترسد. عزم راسخ او بازمی‌گردد، سقف را فرو می‌ریزد و او را در مقابل همه رسوا می‌کند....

ساندا قسم می‌خورد که هرگز عاشق نشود، اما در یک طوفان، پیامش به نامزدش نیکو بی‌نتیجه می‌ماند و ساندا مجذوب او می‌شود. روز بعد، یاگیودا به عنوان معلم از راه می‌رسد....

بابانوئل مانع از حمله مدیر مدرسه اوشیبو به اونوی بزرگسال می‌شود، اما پیرمرد ۹۲ ساله و تقویت‌شده بر او غلبه می‌کند. بابانوئل از بچه‌ها می‌خواهد که ایمانشان را برای مبارزه نشان دهند....

آمایا برای نجات ساندا، دوستی‌اش را با او تمام می‌کند. در همین حال، اوشیبوی زخم‌خورده، که یاگیودا او را آرام می‌کند، به دانش‌آموزان کلاس دهم که بزرگسالان را کشته‌اند، روی می‌آورد....

بابانوئل که توسط شیوری از ناماتامه نجات یافته، قسم می‌خورد که قلبش را سنگ کند، اما وقتی نیکو از او درخواست بوسه می‌کند، ساندا وحشت می‌کند و تقریباً در مقابل او تغییر شکل می‌دهد....