Hysteria!
وقتی یک کوارتربک محبوب تیم دانشگاهی در دوران "هیستری شیطانی" اواخر دهه ۱۹۸۰ ناپدید میشود، یک گروه متال دبیرستانی از آدمهای حاشیهای که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند، متوجه میشوند که میتوانند از علاقه ناگهانی شهر به علوم غریبه بهرهبرداری کرده و به عنوان یک فرقه شیطانی شهرت بسازند.
پس از ناپدید شدن یک نوجوان محبوب، یک گروه محلی از این اتفاق برای فروش بلیتهای کنسرت خود استفاده میکند....
پیشرفتی در پرونده فرد گمشده رخ میدهد؛ مردم شهر برای مراسمی در کلیسا گرد هم میآیند....
دتکرانچ یک گردهمایی فرقه شیطانی برگزار میکند؛ لیندا تلاش میکند بفهمد چه اتفاقی در جریان است....
دیلن و جودیت رابطهشان را رسمی میکنند؛ فیت برای یک شب تلاش میکند عادی بودن را تجربه کند....
یک عاشقانه بین ایمان و رایان شکل می گیرد. تریسی می ترسد که ایمان در همان مسیری باشد که در دوران نوجوانی بود....
اعضای فرقه باید با عواقب بازگشت به خانه کنار بیایند؛ تریسی، فِیت را تشویق میکند که نقش خود را ایفا کند....
دیلن سعی میکند به چیزی که آغاز کرده بود پایان دهد؛ مردم ناآرام شهر به تریسی به عنوان رهبر چشم دوختهاند....
تریسی مردم شهر را گرد هم میآورد تا شر را از هپی هالو بیرون کنند؛ رئیس پلیس دندریج به کشیش نزدیک میشود....
ارسال دیدگاه